هستی جون عزیزم ، نفسمهستی جون عزیزم ، نفسم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

برای نفسم هستی جون

ماهنامه هستی جون 15

نازنین چهارده ماهه ما مثل ماه شب چارده در آسمان زندگی ما می درخشی و نور افشانی می کنی. آروم آروم داری راه میری. نگاه هات نازتر شده:     در حال کلاغ پر کردنی: فرشته نازنین ما مدتیه یاد گرفتی اشیاء را در سبد یا جای خودشون قرار بدی، آخه قبلا اشیا و اسباب بازی هایت را از سبد بیرون می ریختی و فقط بلد بودی سبد رو خالی کنی اما حالا سبد رو پر هم می کنی. در واقع یاد گرفتی وسایل و اسباب بازی هات رو جمع کنی. ماه باصفا و پر رحمت رمضان عصرها باهم میرفتیم پارک، نمایشگاه قرآن و مسجد.نمایشگاه قران مدادهای زیادی برای نقاشی کشیدن بچه ها رو میز بود، با خیال آسوده مدادها رو یکی یکی برمی داشتی و می انداختی زمین....
4 مرداد 1393
1